الکسی تایمیا ( ناگویی هیجانی – اضطراب و افسردگی )

ناگویی هیجانی الکسی تایمیا و اضطراب و افسردگی

رابطه بین الکسی تایمیا با اضطراب و افسردگی

 

افرادی که توانایی شناخت احساسات خود را دارند وحالت هيجاني خود را به گونه ای موثر ابراز می   كنند، بهتر می توانند با مشكلات زندگي روبه رو شوند و در سازگاري با محيط و ديگران موفق ترند كه در نتيجه، اين افراد از سلامت روانی بيشتری برخوردار خواهند بود.ناگویی هیجانی یا الکسی تایمیا (Alexithymia) سازه ای است که برای اولین بار توسط سیفنوس مطرح شد و عبارت است از ناتوانی در تنظیم هیجان و پردازش شناختی اطلاعات هیجانی خود و دیگران واساسا بیانگر نوعی فقدان و بدتنظیمی هیجانات است و پژوهش ها نشان داده شیوع و شدت ناگویی هیجانی در بین مردان نسبت به زنان بیشتراست.

در سبب شناسى سازه ى الکسى تایمیا، برخى نظریه پردازان آن را به عنوان یک صفت شخصیتى و برخى دیگر آن را به دلبستگى ناایمن و مشکلات مربوط به روابط والد-کودك ، زندگى در محیط هایى که ابراز هیجان در آن منع شده و فرد سازگارى موفقیت آمیز با سطوح هیجانیش را نیاموخته باشد و یا به آسیب ها و تروماهاى زندگى مربوط مى دانند.

 

افراد مبتلا به الکسی تايمیا تهییج هاى بدنى به هنجار را بزرگ میکنند و نشانه های بدنی انگیختگى هیجانى را بد تفسیر میکنند و در اقدامات درمانی نیز به دنبال درمان نشانه های جسمانی هستند. اعتقاد بر اين است که ناتوانى هیجانى عامل خطرسازی برای بسیاری از اختلال های روانپزشکى است؛ زيرا افراد مبتلا به اين عارضه تحت فشار همبسته های جسمانی و هیجانى زيادی هستند که به کلام در نمی آيند. اين نارسايی مانع تنظیم هیجان ها میشود و سازگاری موفقیت آمیز را دشوار میکند.

وبراى بیان احساسات خود دست به فعالیت های غیرکلامی مخربی میزنند، مانند: پاره کردن، تخريب و شکستن اشیاء، نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر.

افراد مبتلا به آلكسي تايميا، توانايي محدودي در سازگاري با شرايط استرس زا دارند كه اين ممكن است با ميزان بالايي از پريشاني رواني و تشديد برانگيختگي جزء روانشناختي سيستم هاي ابراز هيجان همراه شود. به نظر مي رسد كه وقتي افراد الكسي تايميک در معرض يك رويداد استرس زا و يا يک واقعه آسيب زا قرار مي گيرند، به دليل ناتواني در پردازش شناختي و تنظيم و مديريت احساسات خود، دچار آشفتگي هيجاني می شوند در چنين شرايطي براي كنترل هيجانات خود از مكانيسم های دفاعی از جمله انكار و سركوب استفاده كرده ، احساسات خود را واپس راني می كنند در واقع آلكسي تايميا به عنوان مكانيسمی در مقابل هيجانات ناشي از شرايط استرس زا می باشد اما سركوب احساسات و عدم ابراز آن موجب كاهش احساس خوب بودن در فرد شده ، رضايتمندی را در وی كاهش می دهد اين امر درماندگي روان شناختی را تشدید می کند.

 

هرچند این مفهوم به صورت محاوره ای معنای بی احساسی را تداعی می کند اما به طور گسترده با حوزه هایی از قبیل افسردگی – اضطراب – الکلسیم و سوءمصرف مواد – سبک زندگی فاقد تحرک – سوءتغذیه و عادات غذایی نادرست – هوش هیجانی و افکار خودکشی ارتباط دارد. بر اساس اولین مطالعات صورت گرفته در این زمینه الکسی تایمیا امروزه به عنوان یک صفت شخصیتی نرمال در میان تمامی افراد جامعه توزیع شده است و ممکن است یک عامل خطر احتمالی برای انواع بیماری های پزشکی و روان شناختی از جمله افسردگی واختلالات اضطرابی باشد، برخی مولفه های الکسی تایمیا با اضطراب رابطه معناداری دارند و بسیاری از نشانه های آسیب شناسی در اختلالات اضطراب با دشواری در شناسایی هیجانات مرتبط است.

 که با کاهش علائم اضطراب و افسردگی شاهد کاهش الکسی تایمیا هستیم.

مرور مطالعات انجام شده نشان می دهد که افراد الکسی تایمیک به دلیل ناتوانی در بیان احساسات و هیجانات خود قادر نیستند هیجانات اضطرابی خود را نشان دهند و متعاقب آن علائمی از قبیل سرزنش خود – گوشه گیری – کاهش اشتها و…

بین الکسی تایمیا با اضطراب و افسردگی رابطه مثبت وجود دارد و با توجه به اینکه فرد مبتلا به الکسی تایمیا با فقدان هیجانات در تنظیم هیجانات و دشواری در توصیف احساسات و کاهش ابراز هیجانات مواجه است. زمانی که اطلاعات هیجان نتواند در فرایند پردازش شناختی ادراک و ارزشیابی گردند افراد از نظرعاطفی و شناختی دچار آشفتگی و درماندگی شده و این ناتوانی باعث مختل شدن سازمان عواطف و شناخت های آنان می شود. یکی از روش های کنترل تنش خصوصا درمورد هیجان های منفی تخلیه و بیان هیجانی ناشی از تنش است و وقتی فرد نتواند به خوبی هیجان های خود را تخلیه کند و یا احساسات و عواطف خود را به صورت کلامی ابراز کند جزء روانشناختی ابراز هیجانی از جمله افسردگی و اضطراب افزایش می یابد.

معمولا برانگیختگی هیجانی با برانگیختگی فیزیولوژیک همراه است. علائم جسمی مثل خستگی – درد قفسه سینه – ناراحتی شکم و… از معیار های تشخیصی اضطراب و افسردگی هستند و از طرف دیگر افراد دارای علائم جسمی معمولا نگران تجربه علائم خود درطول زمان هستند این مسئله باعث احساس نومید و درماندگی و در نتیجه منجر به افزایش علائم افسردگی آنان می گردد همچنین جنبه های خود انتقادی افسردگی به خصوص موارد مرتبط با دشواری در شناسایی و بیان احساسات می توانند شدت الکسی تایمیا را افزایش دهند.

بر این اساس افراد مضطرب برای کنترل احساس ترس که به خاطر واکنش های جسمی ناشی از اضطراب ایجاد می شود تجارب هیجانی خود را محدود نموده و ازابراز پاسخ های هیجانی خودداری می کنند و بنظر مى رسد که هرچه فرد در شناسایى و متمایز کردن هیجاناتش، مشکلات بیشترى داشته باشد علایم اضطراب و افسردگى را در حد شدیدترى تجربه مى کند. اولین قدم در مدیریت و تنظیم هیجانات منفى مانند اضطراب یا افسردگى، مهارت شناسایى آن هیجان است که در قالب آگاهى هیجانى مطرح مى شود. چنانچه فرد قادر به شناسایى و ارتباط برقرار کردن با هیجانات خود و تفکیک آن ها از تحریکات بدنى نباشد، قادر به مدیریت و تنظیم هیجان منفى خود نیز نخواهد بود.

 

 

گردآورنده مینا مقصودی 

عضو دپارتمان آموزشی مرکز تخصصی زندگی 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *