- ۲۱ مرداد, ۱۴۰۴
- modir
- دیدگاه ها: 6
- روان پویشی, زوج درمانی
روابط عاطفی میان افراد با اختلال شخصیت مرزی (BPD) و خودشیفته (NPD) یکی از پدیدههای پیچیده و جذاب در روانشناسی بالینی است که ریشه در مکانیزمهای عمیق روانشناختی دارد. این مقاله با بهرهگیری از مفاهیم کلیدی مکتب روابط ابژه، از جمله «روابط کلی ابژهای» و «پایداری ابژه»، به تحلیل علمی دلایل گرایش این دو گروه به یکدیگر میپردازد. افراد با این اختلالات شخصیت، به دلیل ناتوانی مشترک در یکپارچهسازی ویژگیهای مثبت و منفی در خود و دیگران، اغلب در دام دیدگاههای دوقطبی و غیرواقعی گرفتار میشوند که منجر به نوسانات شدید در ادراک آنها از شریک عاطفی میشود. این ناتوانی، همراه با فقدان پایداری ابژه—یعنی دشواری در حفظ احساسات مثبت یا ارتباط عاطفی با فردی که حضور فیزیکی ندارد—زمینهساز پیوندهای عاطفی سریع، شدید و اغلب ناپایدار میان آنها میشود. این مقاله استدلال میکند که شباهت در سطح مهارتهای صمیمیت، که از کمبودهای مشترک در رشد روانی-عاطفی نشئت میگیرد، افراد با اختلال مرزی و خودشیفته را به سمت یکدیگر سوق میدهد، در حالی که احتمال انتخاب شریکی بدون اختلال شخصیت را کاهش میدهد. این گرایش نه تنها نتیجه الگوهای ناسالم صمیمیت است، بلکه به دلیل تمایل هر دو گروه به ایجاد دلبستگیهای عاطفی عمیق بر اساس اطلاعات محدود، تقویت میشود. در این تحلیل، با نگاهی دقیق به پویاییهای روانشناختی و الگوهای رفتاری، روشن میشود که چگونه این ویژگیها به شکلگیری روابطی پرشور اما شکننده منجر میشوند. این بررسی نه تنها درک عمیقتری از تعاملات عاطفی این افراد ارائه میدهد، بلکه به متخصصان و پژوهشگران کمک میکند تا رویکردهای مؤثرتری برای مداخله درمانی در چنین روابطی طراحی کنند.
افراد با اختلال شخصیت مرزی و خودشیفته اغلب به دلیل اشتراکات عمیق در چالشهای مربوط به صمیمیت عاطفی، به سمت یکدیگر جذب میشوند. این مقاله با تکیه بر مفاهیم روانشناختی مانند «روابط کلی ابژهای» و «پایداری ابژه»، توضیح میدهد که چرا این دو گروه تمایل دارند پیوندهای عاطفی سریع و شدیدی با یکدیگر برقرار کنند. با بررسی ناتوانی مشترک آنها در حفظ دیدگاه متعادل نسبت به خود و دیگران و همچنین ایجاد ارتباطات عاطفی پایدار، این متن روشن میکند که چگونه این ویژگیها احتمال انتخاب شریک عاطفی از میان افراد با اختلالات مشابه را افزایش میدهد. در نهایت، این مقاله به تحلیل دلایل روانشناختی این جذابیت متقابل و تأثیر آن بر روابط عاطفی میپردازد.
چرا نارسیستها و افراد با شخصیت مرزی عاشق یکدیگر میشوند؟
کشف یک حقیقت پنهان درباره انتخاب شریک عاطفی
پس از بیش از چهل سال گوش دادن به صحبتهای مراجعانم درباره زندگی عاطفیشان، به یک واقعیت جالب توجه پی بردم .بیشتر افراد، شریک عاطفیای انتخاب میکنند که تقریباً در سطح مشابهی با آنها در زمینه توانایی حفظ صمیمیت قرار دارد. این موضوع شبیه به اتفاقی است که در دوران دبستان برایمان رخ میداد. معلمان ما را بر اساس سطح مهارت خواندنمان به گروههای مختلف تقسیم میکردند. مثلاً همه اعضای گروه تقریباً در یک سطح خواندن قرار داشتند. البته همه افراد گروه دقیقاً مشکلات یکسانی در خواندن نداشتند، اما به طور کلی سطح مهارت خواندنشان نزدیک به هم بود.
گروههای مهارت های صمیمیت: روابط عاطفی نیز به مهارتهایی نیاز دارند، مانند توانایی مذاکره بر سر تفاوتها، برقراری ارتباط مؤثر، بخشیدن یکدیگر پس از مشاجره و غیره. من به این مجموعه مهارتها، «مهارتهای صمیمیت» میگویم. بر اساس تجربهام، افراد به طور ناخودآگاه خودشان را در گروههایی با سطح مشابهی از مهارتهای صمیمیت دستهبندی میکنند. به ندرت پیش میآید که کسی شریکی انتخاب کند که بیش از نیمقدم بالاتر یا پایینتر از خودش در توانایی حفظ یک رابطه موفق باشد. اگر کسی در مهارتهای صمیمیت بسیار بالاتر از ما باشد، احتمالاً ما را کسلکننده و دشوار میبیند. اگر هم بسیار پایینتر از ما باشد، به همان دلایل احتمالاً برایمان جذاب نخواهد بود.



6 دیدگاه ها