- ۷ مهر, ۱۴۰۴
- modir
- دیدگاه: 0
- خانواده درمانی, کودک و نوجوان
سبک فرزندپروری و اهمالکاری: چگونه والدین بر تعلل فرزندان تأثیر میگذارند؟
مقصر دانستن والدین برای مشکلات فرزندان، موضوعی رایج در روانشناسی است. اما آیا این موضوع در مورد اهمالکاری (Procrastination) نیز صدق میکند؟ آیا سبکهای فرزندپروری میتوانند بر گرایش فرزندان به به تعویق انداختن کارها تأثیر بگذارند؟ پاسخ مثبت است، و تحقیقات نشان میدهند که این تأثیر بهویژه در میان دختران و پسران متفاوت است. در این مقاله، با استناد به پژوهشهای علمی و یافتههای جدید، به بررسی ارتباط بین سبکهای فرزندپروری، خودپنداره، و اهمالکاری میپردازیم و نقش جنسیت را در این رابطه تحلیل میکنیم.
سبکهای فرزندپروری و تأثیرات آنها
روانشناسان، از جمله دیانا بامریند، سبکهای فرزندپروری را به سه دسته اصلی تقسیم میکنند:
فرزندپروری مقتدرانه (Authoritative): ترکیبی از کنترل و حمایت عاطفی. والدین مقتدر انتظارات بالایی دارند، اما این انتظارات را با گرمی، گفتوگو، و انعطافپذیری همراه میکنند.
فرزندپروری مستبدانه (Authoritarian): کنترل بالا با حمایت عاطفی پایین. والدین مستبد قوانین سختگیرانهای وضع میکنند و اغلب انتقادگر و غیرمنعطف هستند.
فرزندپروری سهلگیرانه (Permissive): حمایت عاطفی بالا با کنترل پایین. این والدین کمتر قوانین سختگیرانهای دارند و بیشتر به دنبال جلب رضایت فرزندان هستند.
تحقیقات نشان دادهاند که سبک فرزندپروری میتواند بر جنبههای مختلف رشد روانی، از جمله خودپنداره (Self-Concept)، عزت نفس (Self-Esteem)، و رفتارهایی مانند اهمالکاری تأثیر بگذارد.
اهمالکاری چیست؟
اهمالکاری، گرایش به به تعویق انداختن وظایف بهصورت غیرضروری است که اغلب با استرس، کاهش عملکرد، و احساس گناه همراه میشود. بر اساس پژوهش **پیرز استیل** (2007)، اهمالکاری نهتنها به وظایف ناخوشایند، بلکه حتی به فعالیتهای لذتبخش نیز گسترش مییابد. این رفتار میتواند ریشه در عوامل مختلفی مانند ویژگیهای شخصیتی، خودتنظیمی ضعیف، یا باورهای غیرمنطقی داشته باشد.
ارتباط سبک فرزندپروری با اهمالکاری
تحقیقات اولیه در دهه ۱۹۸۰ توسط استر راثبلوم و همکارانش نشان داد که فرزندپروری مستبدانه (کنترل بالا، صمیمیت پایین) میتواند به اجتناب از وظایف در کودکان منجر شود. این اثر بهویژه در دختران برجسته بود. دخترانی که والدینی سختگیر و انتقادگر داشتند، به جای پذیرش ریسک شکست، ترجیح میدادند از انجام وظایف اجتناب کنند یا آنها را به تعویق بیندازند.
در دهه ۱۹۹۰، پژوهشها ارتباط بین انتظارات بالای والدین، انتقادگری، و کمالگرایی تجویزشده توسط جامعه (Socially Prescribed Perfectionism) را نشان دادند. این نوع کمالگرایی، که با فشار برای برآورده کردن انتظارات دیگران همراه است، با اهمالکاری بیشتر مرتبط است. همچنین، فرزندپروری مستبدانه با اهمالکاری تصمیمگیری (Decisional Procrastination) در میان دختران نوجوان اواخر دوره نوجوانی ارتباط داشت.
گورد فلت و همکارانش (1995) نتیجه گرفتند که اهمالکاری ممکن است پاسخی به انتظارات سختگیرانه و کنترلگرایانه والدین باشد. این انتظارات میتوانند حس خودکارآمدی (Self-Efficacy) و عزت نفس کودک را تضعیف کنند و منجر به رفتارهای اجتنابی مانند اهمالکاری شوند.
نقش میانجی خودپنداره
خودپنداره، یعنی درک فرد از تواناییها و ارزشهای خود، نقش مهمی در رابطه بین سبک فرزندپروری و اهمالکاری ایفا میکند. بر اساس مطالعه پایچل، کوپلن و رید (2002)، سبک فرزندپروری بر خودپنداره تأثیر میگذارد و خودپنداره پایین میتواند به افزایش اهمالکاری منجر شود. به عبارت دیگر، اگر والدین با سبکهای سختگیرانه و بدون حمایت عاطفی عمل کنند، ممکن است خودپنداره فرزند ضعیف شود و این ضعف به رفتارهای اهمالکارانه منجر شود.
تفاوتهای جنسیتی در تأثیر سبک فرزندپروری
دختران: تأثیر مستقیم و غیرمستقیم والدین
برای دختران، سبک فرزندپروری مادر و پدر تأثیرات متفاوتی بر اهمالکاری دارد:
فرزندپروری مقتدرانه مادر: این سبک از طریق خودپنداره بر اهمالکاری تأثیر غیرمستقیم دارد. مادرانی که مقتدرانه عمل میکنند (ترکیبی از حمایت و انتظارات منطقی)، به تقویت عزت نفس دختران کمک میکنند، که به نوبه خود اهمالکاری را کاهش میدهد.
فرزندپروری مستبدانه مادر: این سبک نیز از طریق کاهش خودپنداره، بهطور غیرمستقیم با افزایش اهمالکاری مرتبط است.
فرزندپروری مقتدرانه پدر: برخلاف مادر، این سبک تأثیر مستقیمی بر اهمالکاری دارد، بدون میانجیگری عزت نفس. به نظر میرسد پدران مقتدر میتوانند با وضع قوانین واضح، رفتارهای اهمالکارانه را کاهش دهند.
فرزندپروری مستبدانه پدر: این سبک نیز مستقیماً با افزایش اهمالکاری مرتبط است، بدون تأثیر بر عزت نفس.
فراری و الیوت (1993) پیشنهاد کردند که دختران ممکن است در واکنش به سبک فرزندپروری مستبدانه، نوعی سرکشی منفعلانه از طریق اهمالکاری نشان دهند. این رفتار میتواند راهی برای ابراز استقلال در برابر کنترل والدین باشد. همچنین، تحقیقات نشان میدهند که سبک مستبدانه در دختران تأثیر بیشتری نسبت به پسران دارد، شاید به دلیل حساسیت بیشتر دختران به فشارهای اجتماعی و خانوادگی.
این تفاوتها را میتوان به نقشهای متفاوت مادران و پدران در رشد فرزندان نسبت داد. مادران اغلب بر ایجاد ارتباط عاطفی و نزدیکی تمرکز دارند، که بر خودپنداره دختران تأثیر میگذارد. در مقابل، پدران بیشتر بر پرورش استقلال و هویت فردی متمرکز هستند، که میتواند مستقیماً بر رفتارهای اهمالکارانه اثر بگذارد.
پسران: فقدان رابطه معنادار
برخلاف دختران، برای پسران هیچ رابطه معناداری بین سبکهای فرزندپروری، خودپنداره، و اهمالکاری یافت نشد. این یافته ممکن است به این دلیل باشد که اهمالکاری در پسران معنای متفاوتی دارد و کمتر به عوامل خانوادگی یا عزت نفس وابسته است.
بر اساس پژوهشهای مرتبط با تفاوتهای جنسیتی، رفتارهای انحرافی (مانند اهمالکاری یا پرخاشگری) در پسران از نظر اجتماعی قابلقبولتر تلقی میشود. برای مثال، بیورکویست و همکاران (1992) نشان دادند که دختران نسبت به پسران، هنگام بروز رفتارهای انحرافی مانند پرخاشگری، احساس گناه و اضطراب بیشتری دارند. بهطور مشابه، والدین ممکن است رفتارهای اهمالکارانه پسران را کمتر سرزنش کنند، که میتواند توضیح دهد چرا سبک فرزندپروری تأثیر کمتری بر اهمالکاری پسران دارد.
این تفاوتها ممکن است به این معنا باشد که اهمالکاری در پسران بیشتر به عوامل فردی (مانند تکانشگری یا کمبود انگیزه درونی) یا فشارهای اجتماعی مرتبط است تا سبکهای فرزندپروری.
چرا فرزندپروری مستبدانه مشکلساز است؟
سبک فرزندپروری مستبدانه، با تأکید بر کنترل بدون انعطافپذیری یا حمایت عاطفی، میتواند عواقب منفی متعددی داشته باشد. این سبک رشد خودکنترلی (Self-Regulation) را در کودکان تضعیف میکند. وقتی کودکان به انجام وظایف صرفاً به دلیل دستورات بیرونی عادت میکنند، ارزش درونی وظایف یا اهداف را درک نمیکنند. این وابستگی به کنترل خارجی میتواند به کاهش انگیزه درونی و افزایش اهمالکاری منجر شود.
علاوه بر این، اهمالکاری ممکن است بهعنوان نوعی **پرخاشگری منفعلانه** عمل کند. کودکان در برابر کنترل سختگیرانه والدین، که جایی برای استقلال باقی نمیگذارد، ممکن است با به تعویق انداختن وظایف، نوعی سرکشی یا اعتراض نشان دهند. این رفتار بهویژه در دختران، که حساسیت بیشتری به انتظارات اجتماعی دارند، مشاهده میشود.
چگونه میتوان اهمالکاری را کاهش داد؟
با توجه به تأثیر سبکهای فرزندپروری بر اهمالکاری، والدین میتوانند با اتخاذ رویکردهای مناسب، به کاهش این رفتار کمک کنند:
تقویت خودپنداره و خودکنترلی: والدین باید فضایی فراهم کنند که کودکان بتوانند استقلال و اعتمادبهنفس خود را پرورش دهند. تشویق به هدفگذاری، برنامهریزی، و ارزیابی پیشرفت میتواند خودتنظیمی را تقویت کند.
فرزندپروری مقتدرانه: این سبک، که ترکیبی از انتظارات منطقی و حمایت عاطفی است، میتواند خودپنداره مثبت را تقویت کرده و اهمالکاری را کاهش دهد.
کاهش کنترل سختگیرانه: والدین باید از انتقادهای بیشازحد و قوانین انعطافناپذیر اجتناب کنند. بهجای آن، گفتوگو و تشویق به تصمیمگیری مستقل میتواند انگیزه درونی را افزایش دهد.
توجه به تفاوتهای جنسیتی: والدین باید آگاه باشند که دختران ممکن است به سبکهای فرزندپروری حساستر باشند. ایجاد محیطی حمایتگر برای دختران میتواند از سرکشی منفعلانه جلوگیری کند.
سبکهای فرزندپروری، بهویژه سبک مستبدانه، تأثیر قابلتوجهی بر اهمالکاری دارند، اما این تأثیر در دختران و پسران متفاوت است. در دختران، خودپنداره نقش میانجی مهمی ایفا میکند، و سبکهای فرزندپروری مادر و پدر تأثیرات متفاوتی دارند. در پسران، اهمالکاری کمتر به عوامل خانوادگی وابسته است و ممکن است به عوامل فردی یا اجتماعی مرتبط باشد.
نکته کلیدی این است که فرزندپروری مقتدرانه، با تأکید بر حمایت و استقلال، میتواند خودپنداره مثبت و خودکنترلی را تقویت کند و اهمالکاری را کاهش دهد. والدین باید از رویکردهای کنترلگرایانه اجتناب کنند و فضایی فراهم آورند که کودکان بتوانند ارزش وظایف را درونی کنند و بهصورت مستقل عمل کنند.
برای والدینی که میخواهند فرزندانشان را از تله اهمالکاری نجات دهند، پرورش حس قوی خودپنداره و خودتنظیمی از طریق یک رویکرد دموکراتیک و حمایتگر، بهترین راهحل است.