- ۱۹ مرداد, ۱۴۰۴
- modir
- دیدگاه: 1
- روان پویشی, روانکاوی
دفاع و روش های مقابله
بسیاری از متخصصان رویارویی با دفاع و مقاومت را بزرگترین نوآوری دوانلو در درمانگری پویشی در نظر می گیرند (دلاسلوا، ۱۹۹۶) به عبارتی دیگر هسته اصلی تمایز روش دوانلو در درمانگری شناسایی و رویارویی آنی با دفاع ها برانگیختگی های انتقالی و درگیری با دفاع ها در بافت ارتباط انتقالی است. در این فصل ضمن طرح مفاهیم بنیادی در دفاع ها و توصیف کاربرد آنها شیوه های خنثی سازی و رویارویی آنها ارائه خواهد شد. فنون خاص و رویارویی با دفاع های تاکتیکی و همچنین بازسازی ساختار دفاعی نیز موضوع فصل های ششم و هفتم هستند.
۱.مفاهیم بنیادی دفاع ها
دفاع هر نوع ساز و کار برای گریز از احساسات واقعی است و مقاومت استفاده از دفاع های اصلی در موقعیت درمانی است (دوانلو ۱۹۹۶) به همین دلیل دفاع ، که ماهیت خودفریبی دارد، در موارد مرضی هویت خودتخریبی و واقعیت درونی و بیرونی را تحریف می کند. فروید هنگام کار با بیماران هیستریک، برای نخستین بار تعارض درون روانی را مفهوم سازی کرد: بیمار نیروهایی (دفاع) را برای گریز از آگاهی به افکار و احساسات (احساسات/تکانه ها) دردناک و اضطراب برانگیز (اضطراب) به جنبش در می آورد. این نیرو ها یکی از کاربرد های (من) هستند.
دوانلو (۱۹۹۰) به نوعی مفهوم سازی ساختاری روان تحلیل گری را به رسمیت شناخته است و از این روی مبادی مفهوم سازی او در خصوص تعارضات بین پایگاهی و جایگاه دفاع تمایز خاصی با تحیلی گری سنتی ندارد. وی معتقد است: تامل درباره نیروهایی که در انسان فعال هستند، تقریبا به نحو گریزناپذیری به سه معقوله متمایز می انجامد. نخست کشاننده ها (رانه ها) یا واکنش های غریزی بنیادی و احساست و هیجان های همبسته با انها که نیروی محرکه عمل هستند. دوم،کنش هایی که میانجی کشاننده ها و واقعیت هستند. این کنش ها چگونگی انجام عمل را مشخص می کنند؛ و در نهایت کنش وری سوم باید وجود داشته باشد که به تاییدیا عدم تایید عمل توسط خود یا دیگران مربوط است، و بر همین اساس به تعدیل تقویت و نظارت بر عمل می پردازد. از آنجا که ما به تفکر بر حسب تمثیل های عینی گرایش داریم، این کارکرد ها را به قسمت متمایز از یک ساخت متعلق می دانیم. برای کل ساخت می توانیم اصلاح روان و برای سه قسمت آن غرایز، من ، و وجدان را به کار بریم.
دفاع ها جوهر خاصی از ساخت روانی را تشکیل نمی دهند و از این روی به صورتی مجزا قابل درک نیستند. دفاع یکی از کارکرد های من است و از این روی شناخت ان از طریق کنشی که اعمال می کند ممکن است . برونر(۱۹۷۶، به نقل از دلاسلوا ۱۹۹۶) در این راستا اضهار می داند که کل دامنه کنش های من می تواتد به سبک دفاعی مورد استفاده قرار گیرد. از این روی دلاسلوا (۱۹۹۶) معتقد است بجای تهیه فهرست از دفاع های مختلف به عنوان قسمت خاصی از سازمان روانی، بهتر است کنش وری دفاعی در بافت تعارض درون روانی درک شود. دفاع ها بدون توجه به اضطرابی که آنها را فرا می خواند قابل درک نیستند. فروید با طرح نظریه دوم خود در خصوص اضطراب، تمرکز کاوش و درمانگری را از تکانه های غریزی به کارکرد (من) منتقل کرد. این (من) است که اضطراب را ادراک، و سپس نیروهایی را برای دفاع در مقابل خطر غریب الوقوع ناشی از تجمع تکانه ها به جنبش در می اورد. چنین بازنگری نظری ای توسط فروید بر نقش محیط (محیط عینی و پدیداری) نیز تاکید بیشتری می کند. بنابراین (من) دو وظیفه خواهد داشت: مهار حرکت و جنبش احساسات و تکانه ها ، و تعدیل ضرورت های محیطی (دلاسلوا ، ۱۹۹۶)
درخصوص دفاع ها سه نکته قابل توجه است:نخست افراد به ندرت با یک ساز و کار منفرد به دفاع از خود در برابر تنش و اضطراب می پردازند. دفاع ها اغلب به صورت ترکیبی به کار میروند. هر فرد گستره ای از دفاع ها را برای مهار اضطراب به کار میبرد که حجم عمده ای از انها در فرایند تحول مشخصه شخصیت وی شده اند. افزون بر این همپوشی زیادی در شیوه ی عمل دفاع ها در مهار اظطراب وجود دارد بنابراین درک رفتار دفاعی مهم تر از طبقه بندی و تمایز دفاع های مختلف است.و در نهایت اضطراب در مثلث تعارض رنجش ذهنی افراد هنگام احساس تهدید است.از این روی در بیماران این رنجش ذهنی در قالب واژه هایی همچون ترس، کلافگی، ناراحتی، عصبی شدن، تنش، نگرانی، دردناک بودن و غیره نمود پیدا می کند .این رنجش معمولا با احساسات بنیادی ای همچون خشم، گناه، شرم، اندوه، عشق، صمیمیت و تمایلات جنسی گره خورده است.
مقاومت به عنوان دفاعی که در جلسه درمانی متجلی می شود. بر اساس نظر فروید هرچیزی است که پیشرفت تحلیل را مختل می کند. براساس نظریه فروید غلبه بر مقاومت بخشی از کار درمانگر است که بیشترین زمان را می برد این مشکل ترین کار درمانگر است اما فروید هیچگونه روش خاصی را برای غلبه بر ان ابداع نکرد .صبر، فعل پذیری و استفاده از تفسیر مبنای کار فروید برای رویارویی با مقاومت است. اغلب درمانگران با گرایش روان پویشی روش فروید را دنبال کردند .روشی که برگرفته از مفروضه انعطاف ناپذیری دفاع ها و شکنندگی بیماران است که به یک نظام خود شکست جویانه منتهی می شود . کاهش فعالیت درمانگر و فقدان فنونی خاص برای غلبه بر مقاومت به درمانی طولانی و نتیجه ای نامعلوم منجر می شود و در واقع مفروضه انعطاف ناپذیری و تغییر ناپذیری مقاومت، دفاع را تقویت می کند.
2.تفسیر های پس از فروید در خصوص دفاع ها
پس از فروید انا فروید از پیشگامان مطالعه دفاع ها بود که فهرستی از دفاع های مختلف را با نگاهی تحولی ارائه کرد. از نظر وی دفاع ها هم می توانند متوجه احساسات و تکانه های درونی باشند و هم فشار های محیطی . وارسی دفاع ها از نظر انا فروید می تواند مبنایی برای ارزیابی سطح کارکرد ((من)) باشد. موفقیت فرد در گذار و حرکت بین ضرورت های بیرونی و فشار های درونی انعکاسی از سطح سازش یافگی ((من)) است. این دیدگاه در مفهوم سازی دوانلو در خصوص دفاع ها به رسمیت شناخته شده است.
دیدگاه های فرنزی ورانک و رایش در خصوص نحوه مقابله با دفاع ها نیز مورد تایید و با استفاده از تحلیل می کوشد تا بر مقاومت غلبه کند و احساسات را فعال سازد. وی بیماران خود را تشویق میکرد تا احساسات خود را نسبت به درمانگر به خصوص احساسات منفی و پرخاشگرانه ابراز نمایند رایش نیز معتقد بود مقاومت از ابتدای درمان بایستی مورد حمله قرار گیرد وی بر مقاومت خوی یا زره خویی متمرکز شد. مراد رایش از زره خویی نگرش ها و سبک های رفتاری ای است که بر تمامی اعمال بیمار همچون طرز راه رفتن حالت های بدنی و گفتار بیمار سایه می افکند چنین دفاع هایی که وابسته به خوی بیمار هستند حصاری به دور بیمار می کشند که اگر شکسته نشوند تفسیر های درمانگر را برای تغییر رفتار بی اثر می سازند. رایش تاکید میک ند که به خاطر اوردن رویداد های دردناک برای بیمار کافی نیست بلکه بیمار باید انچه را به خاطر می اورد حس یا تجربه کند از این رو رایش به فرایند گفتار بیمار (چگونه گفتن) بیش از محتوی گفتار وی (چه چیزی گفتن) توجه می کرد برای مثال اگر بیماری رویدادی دردناک و تحقیر امیزی را از دوران مدرسه خود به صورت عادی و توام با خنده گزارش می کند درمانگر باید بر خنده و هدف ان در تعامل جاری بیمار با درمانگر متمرکز شود.در این وضعیت بیمار در حال گریز از حس کردن درد و خشم همخوان با این خاطره است و می کوشد تا این احساسات را از درمانگر پنهان کند رایش و فرنزی معتقد بودند که رنجش، خشم، ناراحتی و تمایل بیمار نسبت به درمانگر باید به صورت مستقیم ابراز شود تا نفوذ در زره دفاعی بیمارممکن گردد.
رایش، ابراز و خنثی شدن احساسات انتقالی منفی را برای شکل گیری انتقال مثبت، وی ضروری می دانست. اگر چنین امری رخ ندهد همکاری بیمار با درمانگر و احساسات مثبت وی به درمانگر بیشتر ماهیتی دفاعی خواهد داشت. رایش تذکر می دهد که مقاومت بخشی از نوروز فرد است و انحلال مقاومت یعنی انحلال بخشی از نوروز (دلاسلوا 1996).
دوانلو (1980)تمامی راهبرد های یادشده را در سیستم درمانی خود به کار برده است : وی با پذیرش سه اصل اساسی زیر به روش روان پویشی وفادار مانده است : ازاد کردن احساسات پنهان از طریق کار بر روی دفاع ها و تحلیل انها توجه دقیق به ارتباط انتقالی و مرتبط کردن فعالانه انتقال با زندگی گذشته و کنونی بیمار. دوانلو کشف کرد با به کار گیری راهبرد های یادشده برای کار با دفاع ها در چهارچوب سه اصل یادشده (تعارضات ناهوشیار بدون تردید اشکار میشوند).
دوانلو دفاع ها را به دو دسته :دفاع های اصلی و تاکتیکی تقسیم می کند . دفاع های اصلی به عنوان یکی از زوایای مثلث تعارض از تماس فرد با افکار و احساساتی جلوگیری میکند که بر اساس تجارب گذشته فرد تهدید امیز و اضطراب اور انگاشته می شود. اگرچه اهمیت درک کارکرد های دفاعی (من) از فهرست بندی دفاع ها بیشتر است. اما طبقه بندی کردن سازوکار های دفاعی در شناخت سطح کارکرد (من) و دفاع های خوی بیمار نیز اهمیت دارد.
محققان طبقه بندی های متفاوتی از دفاع ها ارائه کردند. دوانلو (1990)در نوشته های مختلف خود دفاع ها را به سه دسته سرکوب گر، وسواسی و واپس رونده تقسیم می کنند. دفاع های سرکوب گر افکار و احساسات دردناک را در خارج از حیطه ی اگاهی هوشیار قرار می دهند. سرکوبی، واکنش وارونه و جا به جایی را می توان در مقوله ی دفاع های سرکوب گر قرار داد. دفاع های وسواسی به عایق بندی عواطف از شناخت می پردازد. در واقع در دفاع های وسواسی فکر و احساس های تهدید امیز سرکوب نمی شود بلکه بار احساسی مسئله از جنبه شناختی ان مجزا و فرد در سطح فکر با ان رو به رو میشود. عقلی سازی، دلیل تراشی، مجزا سازی و نشخوار ذهنی از جمله دفاع های وسواسی هستند . دفاع های واپس رونده بازگشت به روش های دفاعی متداول در سطوح فراتر تحول است در این گروه از دفاع ها از روش های کودکانه و بسیار سازش نیافته برای مهار احساسات اضطراب اور استفاده می کند. .این گروه از دفاع های بدوی اگر در مقوله ی دفاع های خوی قرار گیرد، انعکاسی از سطح پایین سازش یافتگی بیمار است. و در بیماران با خوی شکننده در معقوله ی اولین دفاع هایی هستند که در شروع درمانگری ظاهر می شوند اما در نوروز ها دفاع های سطح بالا تر فعال اند. فرافکنی، درون فکنی، بدنی سازی، فعل پذیری ، گریه دفاعی، برون ریزی و انکار از جمله دفاع های واپس رونده هستند.
وایلانت یکی از معروف ترین محققان در خصوص دفاع ها و طبقه بندی و توصیف آنهاست وی دفاع ها را به مقوله های نارسیستیک نابالغ نوروزی و بالغ تقسیم می کند طبقه بندی وی با تقسیم بندی دوانلو از دفاع ها قابل تطبیق است دفاع هایی راکه وایلانت در مقوله دفاع های نارسیستیک و نابالغ قرار می دهد می توان دفاع های واپس رونده در نظر گرفت و دفاع های نوروزی را نیز می توان به دو مقوله سرکوبگر و وسواسی تقسیم کرد در جدول ۱ چهار مقوله بندی وایلانت از دفاع های اصلی با مقداری پیرایش و افزایش ارائه شده است.
جدول ۱ طبقه بندی ساز و کارهای دفاعی:
الف: دفاعهای نارسیستیک:
۱. دوپارگی: تقسیم موضوعات خارجی به دو بخش کاملا خوب و کاملا بد . این دو پارگی در قالب تغییر ناگهانی یک موضوع از کاملاً خوب به کاملاً بعد متجلی می شود. این نوسان به صورت مکرر در مورد خود شخص نیز صورت میگیرد بعد گاهی خود را کاملا خوب و در مواقعی دیگر کاملاً بعد ارزیابی میکند. این دفاع امکان شکل گیری یک تصویر کامل تحلیلی و متوازن از موضوع را سلب می کند.
۲. آرمانی سازی بدوی: گرایش به ارزیابی کاملاً خوب و یا کاملاً بعد موضوعات خارجی در اثر بزرگ نمایی نابهنجار ویژگیهای خوب و بد آنها. در اثر بزرگ نمایی ابعاد مثبت یک موضوع به عنوان یک قدرت مطلق و متعالی در نظر گرفته میشود و در بزرگنمایی ابعاد منفی یک موضوع تمام بد دیده میشود.
۳. فرافکنی: نسبت دادن ویژگی های فکری، احساسی و آرزوهای منفی و اضطراب آور خود به افراد دیگر .
به طور مشخص در حالت های هذیانی سایکوتیک به خصوص نشانگان پارانویا قابل مشاهده است .ادراک احساس خود در دیگران و عمل بر اساس ادراک یاد شده. در شرایط به هنجار نیز مشاهده می شود.
۴. همسان سازی فرافکن: نسبت دادن جنبه های ناخواسته خود به موضوع خارجی همراه با همسانسازی با موضوع یاد شده. در این دفاع حالت های انکار شده درونی خود در دیگران ایجاد و در همان حال با آن حالت همسان سازی می شود. فرد با تحریک دیگران افکار و احساسات نفی شده خود را در آنها به وجود میآورد و سپس به عنوان واکنش به فرد رفتار فرد مقابل خود همان افکار و احساسات نفی شده را نشان می دهد از این طریق هم نگرشی منفی نسبت به موضوع خارجی شکل میگیرد و همان امکان مهار و هدایت موضوع فراهم می گردد. در این حال موضوع خارجی تحت فشار قرار می گیرد تا تجربه ای مشابه تجربه فرد باشد و از این طریق هم صفات منفی از خود دور می شود و هم فرد امکان شناخت خود را توسط موضوع خارجی فراهم می سازد در شکلگیری علایم اختلالات کنشی و روان تنی این دفاع با هدف مهار تکانه و خود تنبیهی به کار می رود.
۵.انکار: اجتناب از آگاهی نسبت به یک واقعیت دردناک. این دفاع میتواند رویداد خاطره آن و یا عواطف همخوان با آن را شامل شود. اجتناب از پذیرش آنچه فرد دیده و شنیده و یا نفی یک تجربه، مواردی از این دفاع هستند.. استفاده فزاینده از انکار می تواند آشکار سازیِ سایکوز منجر شود.
۶. تحریف:درک دگرگون واقعیت خارجی به منظور همسانسازی با نیازهای درونی، باورهای مگالو مانیک و هذیان خود بزرگ بینی از جمله موارد این دفاع هستند تحریف های بسیار خفیف نیز در شرایط بهنجار قابل مشاهده است.
ب:دفاع های نابالغ:
۱. برون ریزی (به عمل در آوری):تخلیه یک تکانه یا آرزویی ناهوشیار در قالب اعمال به منظور گریز از آگاهی به عواطف همبسته با آن ؛جهت آنی و انفجاری تکانه به عمل. در این دفاع خیال پردازی های ناهشیار به صورتی تکانشی در رفتار متجلی می شوند و در نتیجه تکانه به جای بازداری ارضا می شود. برونریزی نوعی تسلیم کامل به تکانه است و به منظور گریز از تنشی که ناشی از به تعویق انداختن ابزار آن است اعمال می شود.
۲.وقفه: بازداری موقت و گذرا در تفکر .این دفاع ممکن است عواطف و تکانه آنها را نیز شامل شود و شبیه به سرکوبی است. با این تفاوت که وقفه در افکار و احساسات تنش ایجاد می کند.
۳.خودبیمار پنداری: تبدیل ملامت و سرزنش ناشی از داغدیدگی و تنهایی و یا تکانه های غیر قابل پذیرش پرخاشگری به سرزنش خود و شکایت های جسمانی همچون درد، ضعف، اعصاب و ناراحتی های جسمی در این دفاع در یک بیماری با هدف واپس روییا فرار اغراق میشود. در خود بیمار پنداری از مسئولیت اجتناب می شود. احساس گناه مهار می گردد و تکانه های غریزی از خود رانده می شوند.
۴.درون فکنی: درونی سازی خصوصیاتیک موضوع بیرونی. در کنار اهمیت درون فکنی برای تحول به شکل یک دفاع نیز ظاهر می شود. در حالت دفاعی تمایز بین فرد و موضوع از بین میرود. درون فکنی موضوع عشق ،برای مثال درد ناشی از جدایی و خطر جدایی را مهار می کند درون فکنی یک موضوع تهدید، امید، سبب کاهش اضطراب میشود. زیرا خطر ناشی از پرخاشگری را درونی و تحت کنترل قرار میدهد. همسان سازی با پرخاشگر مثال بارزی از این پدیده است.
۵. رفتار پرخاشگرانه_فعل پذیر: ابراز غیر مستقیم پرخاشگری به دیگران از طریق انفعال،خود آزاری و آسیب به خود. تجلی های این دفاع عبارت است از شکست خوردن، طفره رفتن، بیمار شدن و به طور کلی اعمالی که بیشتر به دیگران آسیب می زند تا خود فرد.
۶. فرافکنی: اسناد نادرست و یا درک نادرست انگیزهها و افکار و احساسات دیگران در سطحی بالاتر از فرافکنی نارسیستیک مواردی همچون پیش داوری طرد یک رابطه صمیمی به سبب حساسیت بیش از حد به یک خطر بیرونی و یا حساسیت زیاد به بی عدالتی در مقوله این سطح از فرافکنی قرار میگیرند.
۷. واپس روی: تلاش برای بازگشت به افکار احساسات و واکنش های هیجانی مربوط به سطوح قبل تحول بهمنظور گریز از تنش و تعارض ای که فرد در سطح تحولی حاضر با آن روبرو است.
نوعی تلاش برای بازسازی سطوح پایینتر تحول که در آن فرد با تهدید کمتری روبرو بوده است.
۸. خیال بافی: استفاده از تخیل برای ارضای خیالی امیال ناکام شده و حل مشکلات .
در این دفاع از روابط بین شخصی صمیمی پرهیز و دیگران از خود رانده می شوند.
۹. بدنی سازی: تبدیل شدن پدیده های روانشناختی به نشانه های جسمانی و گرایش به واکنش بر اساس تظاهرات جسمانی به جای واکنش روانی.
در بدنی سازی زدایی افکار و عواطف جایگزین پاسخهای بدنی کودکانه می شود. در بدنی سازی مجدد با پس روی به حالت های جسمانی ابتدایی در هنگام رویارویی با تعارضات حل نشده مشاهده می شود.
ج: دفاع های نوروزی:
۱. مهار کردن: تلاش فزاینده و تقلا برای مهار و تنظیم رویدادها و موضوعات در محیط به منظور کاهش اضطراب و حل تعارضات درونی.
۲. جابه جایی :هیجان یا کشاننده نیرو گذاری شده از یک فکر یا موضوع به فکر یا موضوع دیگری منتقل میشود که در برخی جنبه ها شبیه موضوع یا فکر اولیه است جابجایی امکان تجسم فکر یا موضوع اصلی را در قالب فکر یا موضوعی که ناراحتی کمتری ایجاد میکند فراهم می سازد انتقال یکی از موارد بارز این دفاع است.
۳. تجزیه: تغییر موقت اما شدید در شخصیت یا حس هویت شخصی به منظور گریز از استیصال هیجانی.
حالت گریز پایی و یا واکنش های هیستری تبدیلی، تظاهرات معمول این دفاع هستند .
در این دفاع گروهی از فرآیندهای روانی از سازمان روانی جدا میشوند و در نتیجه ارتباط و هماهنگی میان آنها از بین میرود.
۴. بیرونی سازی: مفهومی شبیه اما گسترده تر از فرافکنی که در آن مولفه های شخصیت خود در دنیای بیرون و یا موضوعات خارجی دیده میشود در این حالت تعارضات، تکانه ها و خلقیات، سبک تفکر و یا علل بروز آن ها به دنیای بیرون نسبت داده می شوند.
۵. بازداری: کارکردهای «من» محدود و یا طرد میشوند. این دفاع ممکن است در خصوص یک کارکرد و یا ترکیبی از آنها اعمال گردد و هدف آن نیز گریز از اضطرابی است که از تعارض بین تکانه ها و احساسات، وجدان و یا نیروهای محیطی و موضوعات بیرونی ایجاد میشود.
۶.سرکوبی: راندن یک فکر یا احساس از حیطه هوشیاری.
در سرکوبی اولیه افکار و احساسات پیش از حضور در آگاهی فرد سرکوب میشوند و در سرکوبی ثانویه فکر و احساسی که قبلاً در سطح آگاهی و هوشیارانه تجربه شدهاند سرکوب می گردد. افکار و احساسات سرکوب شده در واقع فراموش نمیشوند بلکه فرد در سطح ناهشیار به آنها آگاه است. در واقع سرکوبی ایجاد وقفه در آگاهی هوشیارانه به یک فکر و یا احساس است.
۷. مجزاسازی: جدایی فکر و تجسم از عواطف همخوان با آن و سرکوب کردن آن عواطف.
مجزاسازی اجتماعی نیز بر مفهوم فقدان موضوعات ارتباطی پوشش می دهد.
۸. واکنش وارونه (تشکل واکنشی): دگرگونی یک احساس یا تکانه به متضاد خود یکی از مشخصههای نوروز وسواس است. اما در حالت های دیگر نورزوی نیز دیده می شود. به عبارتی دیگر تجلی احساس متضاد در این دفاع معمولاً حالتی افراطی و وسواس گونه دارد. استفاده فزاینده از این دفاع در سطوح ابتدایی تحول زمینه ساز شکلگیری این دفاع را به عنوان یک صفت شخصیتی همچون خوره وسواسی فراهم می سازد.
۹. جنسی سازی: یک موضوع یا یک کارکرد هیجانی و رفتاری اهمیت جنسی پیدا میکند. و این امر در خصوص پدیده هایی صورت می گیرد که قبل از ماهیت جنسی نداشتند و یا در سطح پایینتری چنین ماهیتی داشتند. این دفاع با هدف پیشگیری از اضطراب همخوان با احساسات ممنوع به کار میرود.
۱۰. دلیل تراشی: توضیح و تبیین عقلانی افکار، باورها، احساسات و اعمال با هدف توجیه آنها که در غیر این صورت قابل قبول نخواهد بود. پدیدههایی که موضوع این دفاع هستند ماهیتی احساسی و تکانه ای دارند اما در اثر به کارگیری این دفاع در راه ماهیتی عقلانی و منطقی می یابند.
۱۱.عقلی سازی: استفاده فزاینده از فرآیندهای عقلانی برای گریز از تجربه و بیان تکانه ها و احساسات. این دفاع تلاش فزاینده برای خنثی ساختن یک پدیده هیجان برانگیز است، و با هدف گریز از صمیمیت با دیگران ،توجه به واقعیت بیرونی برای گریز از بیان احساسات درونی ،و تاکید بیش از اندازه بر جزئیات نامربوط (مشار ذهنی) برای فرار از ادراک کلی پدیده صورت میگیرد ؛در عقلی سازی رویارویی احساسی با یک پدیده تبدیل به رویارویی عقلانی می شود و فرد با هدف گریز از احساسات ،به جای حس کردن ،فکر می کند.
۱۲.ناچیز انگاری: کم اهمیت جلوه دادن فکر و احساس ،مشکلات درونی ،رویدادهای محیطی، و یا مسائل و مشکلات موضوعات بیرونی.
دفاع های سالم:
۱. ایثار و نوعدوستی :کمک سازنده و لذت بخش به دیگران. نوعی واکنش وارونه سازنده و خنثی .
ایثار با از خودگذشتگی متفاوت است. از خودگذشتگی، ارضای فرد از طریق ارضای دیگران و ضرر رساندن به خود حاصل می شود .در این حالت بر توانایی ارضای مستقیم نیازهای خود را ندارد، بلکه آنها را به صورتی نمادی از طریق کمک به دیگران ارضا میکند.در این حالت در دیگران لذت ایجاد میشود و سپس با آنها همسانسازی میشود.
۲: پیشاپیش نگری : پیشبینی واقعبینانه و برنامهریزی برای ناراحتی ها در آینده با حالتی هدف_محور. این دفاع به برنامهریزی دقیق و یا نگرانی واقع بینانه در خصوص رویدادهای خطرناک آینده دلالت می کند .
۳.زهدورزی(ریاضت طلبی): حذف آثار لذت بخش تجربه با هدف رشد اخلاقی و معنوی، لذت در دفاع از طریق انصراف از لذت حاصل می شود و برضد تمام آنچه به صورت هوشیارانه لذت بخش تلقی می شود اعمال میگردد. زهدورزی به عنوان یک دفاع سالم تسهیل گر تجارب دینی است؛ این دفاع ممکن است در سنین نوجوانی و در برخی حالت های سایکوتیک به عنوان یک دفاع نابالغ که تمامی کشاننده ها را در بر میگیرد و نسبت به سرکوبی ماهیتی ابتدایی تر دارد نیز به کار می رود.
۴.طنز: فراهم ساختن امکان ابراز آشکار افکار و احساسات بدون ایجاد ناراحتی برای خود و یا دیگران. این دفاع قابل تحمل و در عین حال تمرکز بر آنچه را که بسیار ناراحت کننده است فراهم می سازد و از بذله گویی که در واقع نوعی جابجایی جهت گریز از مسائل هیجانی است، متفاوت است.
۵. والایی گرایی: از طریق تغییر هدف یا موضوع از چیزی که به لحاظ اجتماعی غیر قابل قبول است، به هدفی قابل قبول، والایی گرایی به جای انحراف و یا مسدود ساختن تکانه ها، آنها را هدایت می کند. احساسات در این دفاع در مسیر اهداف و موضوعات مهم تصدیق، تعدیل و جهت یابی می شوند و تا حدودی ارضا می گردند.
۶.فرونشانی: تصمیم هوشیارانه یا نیمه هوشیارانه برای تعویق، در توجه به یک تکانه و یا تعارض هوشیار. اجتناب از مسائل و مشکلات به صورت تعمدی و موقت، در این دفاع وجود ناراحتی و مشکل تصدیق، اما به طور موقت کنار گذاشته می شود.
1 دیدگاه