سایکو سوماتیک

سایکو سوماتیک

بیماری‌های روان‌تنی (سایکوسوماتیک): اضطراب و هیجان چگونه به بدن آسیب می‌رسانند

 

مقدمه

بیماری‌های روان‌تنی (سایکوسوماتیک) شرایطی هستند که در آن‌ها عوامل روانی مانند استرس، اضطراب یا هیجانات منفی در ایجاد یا تشدید علائم جسمانی نقش دارند، بدون وجود یک علت پزشکی مشخص. این بیماری‌ها نشان‌دهنده ارتباط عمیق بین ذهن و بدن هستند و می‌توانند در سیستم‌های مختلف بدن مانند گوارش، قلب، پوست، اعصاب و تنفس ظاهر شوند.

سایکوسوماتیک از دو کلمه psycho به معنی روان و somatic به معنی تن تشکیل شده است ،که به معنا اهمیت و تاثیر روان بر روی جسم است در مقابل، اختلالات سوماتوسایکیک به مشکلات جسمانی‌ای اشاره دارند که در طول زمان عوارض روانی ایجاد می‌کنند. این مقاله به بررسی مفهوم، تاریخچه، انواع، علل و درمان بیماری‌های روان‌تنی می‌پردازد.

تاریخچه

ایده تأثیر ذهن بر بدن به قدمت پزشکی بازمی‌گردد. در گذشته، این شرایط تحت عنوان “هیستری” شناخته می‌شدند که با مفاهیم منسوخ مانند “رحم سرگردان” مرتبط بود. در قرن بیستم، اصطلاحاتی مانند «اختلال سوماتوفرم» و سپس «اختلال علائم جسمانی» جایگزین شدند. زیگموند فروید، پیشگام روانکاوی ، این بیماری‌ها را نتیجه تعارضات ناخودآگاه می‌دانست که به علائم جسمانی تبدیل می‌شوند. امروزه، نوروساینس نشان داده که استرس و هیجانات منفی می‌توانند از طریق محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA) و تغییرات نوروشیمیایی به بدن آسیب برسانند.

انواع بیماری‌های روان‌تنی

بیماری‌های گوارشی
دستگاه گوارش به شدت تحت تأثیر استرس قرار دارد. محور مغز-روده ارتباط مستقیمی بین سیستم عصبی و گوارش ایجاد می‌کند.

(IBS)سندرم روده تحریک‌پذیر 

 شایع‌ترین بیماری روان‌تنی با علائمی مانند درد شکمی، نفخ و تغییرات عادات روده‌ای

گاستریت یا زخم معده: ناشی از افزایش اسید معده تحت تأثیر استرس

تهوع یا استفراغ روانی: واکنش به هیجانات سرکوب‌شده

بیماری‌های قلبی-عروقی
استرس و خشم سیستم عصبی سمپاتیک را فعال کرده و منجر به افزایش فشار خون، ضربان قلب یا اسپاسم عروقی می‌شود.

فشار خون بالای روانی

درد قفسه سینه غیرقلبی

تاکی‌کاردی روانی: افزایش ضربان قلب در پاسخ به اضطراب

بیماری‌های پوستی
پوست به‌عنوان “آینه ذهن” شناخته می‌شود و استرس می‌تواند پاسخ‌های التهابی یا خودایمنی را تشدید کند.

پسوریازیس ،اگزما یا کهیر روانی

بیماری‌های عصبی و عضلانی
استرس می‌تواند باعث تنش عضلانی یا اختلالات عصبی شود.

سردرد تنشی: شایع‌ترین نوع سردرد اولیه با دردی دوطرفه و بدون علائم خاص

میگرن: تشدیدشده توسط استرس.

فیبرومیالژیا: درد مزمن همراه با خستگی.

بیماری‌های تنفسی

آسم روانی

کمبود نفس ناشی از اضطراب

بیماری‌های غدد درون‌ریز و متابولیک

اختلال عملکرد تیروئید

دیابت نوع دوم روانی

اختلال تبدیلی (Conversion Disorder)
اختلال تبدیلی نوعی بیماری روان‌تنی است که در آن فرد علائم عصبی مانند فلج، تشنج، نابینایی یا ناشنوایی را بدون هیچ علت پزشکی یا نورولوژیکی مشخص تجربه می‌کند. این علائم معمولاً نتیجه استرس شدید، تعارضات روانی یا هیجانات سرکوب‌شده هستند که به‌صورت جسمانی “تبدیل” می‌شوند. فروید این اختلال را “زبان ناخودآگاه” می‌دانست که تعارضات روانی را از طریق علائم جسمانی بیان می‌کند.

علائم 

علائم عصبی حسی یا حرکتی: فلج یک اندام، از دست دادن حس در یک ناحیه، نابینایی یا ناشنوایی ناگهانی، تشنج غیرصرعی (شبه‌تشنج)، یا اختلالات گفتاری مانند لکنت یا از دست دادن صدا. 

ماهیت نمادین: علائم اغلب نمادین هستند؛ مثلاً نابینایی ممکن است نشان‌دهنده “نخواستن دیدن” یک حقیقت دردناک باشد. 

عدم تطابق با معاینات پزشکی: آزمایش‌های نورولوژیکی (مانند EEG یا MRI) هیچ ناهنجاری ارگانیک نشان نمی‌دهند. 

تشدید با استرس: علائم معمولاً پس از یک رویداد استرس‌زا یا تروما ظاهر می‌شوند.

مکانیزم‌های بیولوژیکی و روان‌شناختی 

محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA): استرس مزمن باعث افزایش کورتیزول می‌شود که می‌تواند عملکرد کورتکس پیش‌پیشانی و ارتباطات بین مناطق حسی و حرکتی مغز را مختل کند. 

نوروساینس: مطالعات تصویربرداری مغزی (مانند مقاله‌ای در Frontiers in Psychiatry، 2023) نشان داده‌اند که بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی فعالیت غیرطبیعی در شبکه‌های مغزی مرتبط با تنظیم هیجان و کنترل حرکتی دارند. 

دیدگاه فروید: فروید در کتاب مطالعات در باب هیستری (1895) با بررسی مورد “آنا او”، معتقد بود که علائم تبدیلی نتیجه تعارضات ناخودآگاه هستند که از طریق بدن بیان می‌شوند. او این علائم را نتیجه “کاتارسیس ناکافی” یا سرکوب هیجانات می‌دانست.

تشخیص 

معیارهای تشخیصی DSM-5: 

وجود یک یا چند علامت عصبی (حرکتی یا حسی) که با بیماری‌های نورولوژیکی شناخته‌شده سازگار نیست. 

علائم با یک بیماری پزشکی توضیح داده نمی‌شوند. 

علائم با استرس روانی یا تروما مرتبط هستند. 

علائم عمدی یا تقلبی نیستند (برخلاف اختلال ساختگی).

چالش تشخیص: تمایز بین اختلال تبدیلی و بیماری‌های نورولوژیکی واقعی (مانند صرع یا سکته مغزی) نیازمند معاینات دقیق و تست‌های پاراکلینیک است.

درمان 

روان‌درمانی: 

روان‌تحلیل‌گری: کشف تعارضات ناخودآگاه و تخلیه هیجانی (کاتارسیس).

درمان شناختی-رفتاری (CBT): کمک به بیمار برای شناسایی و مدیریت استرس‌ها و تعارضات روانی. 

داروها: گاهی داروهای ضداضطراب یا ضدافسردگی برای مدیریت علائم روانی همراه استفاده می‌شوند. 

آموزش و اطمینان‌بخشی: توضیح به بیمار که علائم واقعی اما روان‌تنی هستند، می‌تواند اضطراب را کاهش دهد.

اپیدمیولوژی 

بیشتر در زنان دیده می‌شود (نسبت 2:1). 

شیوع در سنین جوانی و میان‌سالی بیشتر است. 

سابقه تروما یا سوءاستفاده (به‌ویژه در کودکی) خطر ابتلا را افزایش می‌دهد.

هایپوکندریاسیس

هایپوکندریاسیس  نوعی بیماری روان‌تنی است که با نگرانی مداوم و بیش از حد در مورد ابتلا به یک بیماری جدی مشخص می‌شود، حتی زمانی که شواهد پزشکی این نگرانی را تأیید نمی‌کنند. این اختلال با تمرکز بیش از حد روی علائم جسمانی خفیف (مانند سردرد یا خستگی) و تفسیر آن‌ها به‌عنوان نشانه بیماری‌های خطرناک (مانند سرطان) همراه است.

علائم 

نگرانی مداوم در مورد سلامت: اعتقاد به وجود بیماری جدی با وجود نتایج طبیعی آزمایش‌ها. 

اضطراب سلامت: نگرانی شدید که عملکرد روزانه (کار، روابط، فعالیت‌ها) را مختل می‌کند. 

رفتارهای مرتبط: 

نوع مراقبت‌جویانه (Care-Seeking): مراجعه مکرر به پزشکان، درخواست آزمایش‌های غیرضروری. 

نوع اجتنابی (Care-Avoidant): اجتناب از معاینات پزشکی به دلیل ترس از تشخیص بیماری.

مدت زمان: نگرانی حداقل 6 ماه ادامه دارد. 

علائم جسمانی خفیف: علائمی مانند خستگی یا درد که با شدت نگرانی همخوانی ندارند.

مکانیزم‌های بیولوژیکی و روان‌شناختی 

محور HPA: اضطراب مداوم باعث افزایش کورتیزول و التهاب مزمن می‌شود که می‌تواند علائم جسمانی را تشدید کند. 

نوروترانسمیترها: تغییرات در سروتونین و دوپامین می‌توانند حساسیت به علائم جسمانی را افزایش دهند. 

دیدگاه فروید: فروید هایپوکندریاسیس را نوعی نوروز اضطرابی می‌دانست که در آن اضطراب از تعارضات ناخودآگاه (مانند احساس گناه یا ترس از مجازات) به نگرانی در مورد بدن منتقل می‌شود. او معتقد بود بدن به‌عنوان مکانیزمی برای “جابه‌جایی” (Displacement) اضطراب عمل می‌کند.

تشخیص 

معیارهای DSM-5: 

نگرانی بیش از حد در مورد سلامت یا بیماری. 

علائم جسمانی یا وجود ندارند یا خفیف‌اند و با شدت نگرانی همخوانی ندارند. 

رفتارهای مرتبط با سلامت (مراجعات مکرر یا اجتناب). 

علائم حداقل 6 ماه ادامه دارند.

تمایز از سایر اختلالات: باید با اختلال وسواسی-جبری، اختلال اضطراب فراگیر و بیماری‌های جسمانی واقعی تمایز داده شود

اپیدمیولوژی 

شیوع: حدود 1-5% جمعیت عمومی. 

بیشتر در افرادی با سابقه اضطراب یا افسردگی دیده می‌شود. 

در هر دو جنس دیده می‌شود، اما زنان ممکن است به دلیل حساسیت بیشتر به سلامت، علائم شدیدتری نشان دهند

علت‌شناسی (اتیولوژی) بیماری های روان تنی

بیماری‌های روان‌تنی از تعامل عوامل بیولوژیکی، روانی و محیطی ناشی می‌شوند:

شاک ارگان: برخی اندام‌ها به‌صورت ژنتیکی حساس‌ترند و تحت استرس آسیب‌پذیرتر می‌شوند.

نوروترانسمیترها: تغییرات در کاتکولامین‌ها (مانند سروتونین و آدرنالین) می‌توانند علائم جسمانی را تشدید کنند.

پاسخ غدد درون‌ریز: استرس مزمن باعث ترشح بیش از حد کورتیزول شده و به التهاب و بیماری منجر می‌شود.

سیستم ایمنی: هیجانات منفی با آزادسازی سیتوکین‌ها، التهاب را افزایش داده و سیستم ایمنی را تضعیف می‌کنند.

عدم تعادل هموستاتیک: سرکوب تعادل روان و بدن باعث سرریز شدن مشکلات روانی به جسم می‌شود.

اضطراب و هیجانات منفی: عوامل اصلی

اضطراب

اضطراب حالتی ذهنی و جسمی است که با احساس انتظار منفی، نگرانی مداوم و برانگیختگی همراه است. از نظر روان‌شناختی، اضطراب با افکار آزاردهنده و پیش‌بینی خطر مشخص می‌شود و از نظر جسمانی، با فعال‌سازی سیستم‌های بدنی مانند تپش قلب، تعریق، تنفس سریع و تنش عضلانی بروز می‌یابد. اضطراب به‌عنوان یک مکانیزم طبیعی برای آماده‌سازی فرد در برابر تهدیدات طراحی شده است، اما زمانی که مزمن، شدید یا فراگیر شود، می‌تواند به اختلالات جسمانی و روانی منجر شود.

زیگموند فروید اضطراب را “سیگنال خطر” ناخودآگاه می‌دانست که از تعارض بین سه بخش روان یعنی نهاد (Id)، من (Ego) و فرامن (Superego) ناشی می‌شود. او معتقد بود وقتی “من” تحت فشار شدید قرار می‌گیرد، اضطراب به‌عنوان پاسخی به این تعارض ظاهر می‌شود.

انواع اضطراب 

اضطراب واقعی (Realistic Anxiety): ترس از یک خطر واقعی در دنیای بیرونی، مانند مواجهه با یک موقعیت تهدیدکننده (مثلاً تصادف). 

اضطراب روان‌رنجور (Neurotic Anxiety): ترس از غرایز کنترل‌نشده نهاد که ممکن است به رفتارهای غیرقابل‌قبول منجر شوند (تعارض بین نهاد و من). 

اضطراب اخلاقی (Moral Anxiety): ترس از نقض ارزش‌های اخلاقی یا احساس گناه ناشی از تعارض بین نهاد و فرامن (مثلاً ترس از سرزنش وجدان).

مکانیزم‌های بیولوژیکی اضطراب

اضطراب از طریق تأثیر بر سیستم‌های بیولوژیکی بدن، علائم جسمانی ایجاد می‌کند: 

محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (HPA): استرس و اضطراب باعث فعال‌سازی این محور و ترشح کورتیزول (هورمون استرس) می‌شوند. کورتیزول بالا به التهاب مزمن، تضعیف سیستم ایمنی و اختلالات متابولیک منجر می‌شود. 

سیستم عصبی خودمختار: فعال‌سازی شاخه سمپاتیک باعث علائمی مانند تپش قلب، تعریق، تنفس سریع، لرزش و تنش عضلانی می‌شود. 

مغز: 

آمیگدال (مرکز ترس): مسئول پاسخ‌های سریع به تهدیدات. در اضطراب مزمن، آمیگدال بیش‌فعال می‌شود. 

کورتکس پیش‌پیشانی (مرکز تصمیم‌گیری): در اضطراب، فعالیت این ناحیه کاهش می‌یابد و توانایی تنظیم هیجانی مختل می‌شود.

نوروترانسمیترها: تغییرات در سروتونین، دوپامین و نورآدرنالین می‌توانند حساسیت به درد و علائم جسمانی را افزایش دهند.

تأثیر اضطراب بر بیماری‌های روان‌تنی

اضطراب مزمن می‌تواند به روش‌های زیر به علائم جسمانی منجر شود: 

سرکوب هیجانی: فروید معتقد بود اضطراب نوروتیک اگر سرکوب شود، می‌تواند به علائم جسمانی مانند فلج (در اختلال تبدیلی)، درد مزمن یا مشکلات گوارشی تبدیل شود. 

فعال‌سازی فیزیولوژیکی: افزایش کورتیزول و کاتکولامین‌ها باعث التهاب، تنش عضلانی و اختلالات گوارشی یا قلبی می‌شود. 

حساسیت بیش از حد به بدن: اضطراب باعث تمرکز بیش از حد روی علائم خفیف جسمانی (مانند ضربان قلب) می‌شود که می‌تواند به هایپوکندریاسیس منجر شود. 

مطالعات علمی: تحقیقی در Journal of Psychosomatic Research (2022) نشان داد که افراد با اضطراب مزمن 3 برابر بیشتر احتمال دارد علائم روان‌تنی مانند سردرد تنشی یا IBS را تجربه کنند.

هیجان

هیجان یک پاسخ پیچیده به محرک‌های داخلی یا خارجی است که شامل سه مؤلفه است: 

شناختی: افکار و احساسات مرتبط با هیجان (مثلاً احساس خشم یا ترس). 

فیزیولوژیکی: تغییرات در سیستم عصبی و بدن (مانند افزایش ضربان قلب). 

رفتاری: بیان هیجان از طریق رفتارهای آشکار (مانند فریاد زدن یا گریه).

هیجانات می‌توانند مثبت (شادی، عشق) یا منفی (خشم، ترس، غم، احساس گناه، شرم) باشند. در زمینه بیماری‌های روان‌تنی، هیجانات منفی نقش کلیدی دارند، زیرا با استرس روانی همراه‌اند و اگر سرکوب شوند، تأثیرات مخربی بر بدن می‌گذارند.

دیدگاه فروید درباره هیجانات

فروید هیجانات را “انرژی روانی” می‌دانست که باید تخلیه شوند. اگر این انرژی به‌درستی آزاد نشود، در بدن “گیر” می‌افتد و به علائم جسمانی تبدیل می‌شود. او معتقد بود هیجانات سرکوب‌شده (مانند خشم نسبت به یک فرد یا ترس از طرد شدن) از طریق مکانیزم‌های دفاعی مانند جابه‌جایی (Displacement) به بدن منتقل می‌شوند.

هیجانات منفی مرتبط با بیماری‌های روان‌تنی 

خشم: سرکوب خشم می‌تواند به تنش عضلانی، سردرد یا مشکلات قلبی منجر شود. 

ترس: ترس مزمن باعث فعال‌سازی مداوم سیستم سمپاتیک و علائمی مانند تاکی‌کاردی یا کمبود نفس می‌شود. 

غم و احساس گناه: این هیجانات می‌توانند سیستم ایمنی را تضعیف کرده و خطر بیماری‌های التهابی مانند آرتریت روماتوئید را افزایش دهند. 

شرم: شرم سرکوب‌شده ممکن است به علائم پوستی مانند کهیر یا اگزما منجر شود.

مکانیزم‌های بیولوژیکی هیجانات منفی 

محور HPA: هیجانات منفی کورتیزول و کاتکولامین‌ها (آدرنالین، نورآدرنالین) را افزایش می‌دهند که باعث فشار خون بالا، ضربان قلب سریع و التهاب می‌شود. 

سیستم ایمنی: هیجانات منفی مزمن با آزادسازی سیتوکین‌های التهابی، سیستم ایمنی را تضعیف کرده و خطر بیماری‌های خودایمنی یا التهابی را افزایش می‌دهند. 

مغز: 

آمیگدال: هیجانات منفی فعالیت آمیگدال را افزایش می‌دهند و پاسخ‌های ترس و استرس را تشدید می‌کنند. 

کورتکس پیش‌پیشانی: مهار این ناحیه باعث کاهش توانایی تنظیم هیجانی می‌شود.

نوروترانسمیترها: عدم تعادل در سروتونین و دوپامین می‌تواند حساسیت به درد و علائم جسمانی را افزایش دهد.

تأثیر هیجانات منفی بر بیماری‌های روان‌تنی 

مثال‌های بالینی: 

خشم سرکوب‌شده نسبت به یک رئیس ممکن است به سردرد تنشی یا تنش عضلانی منجر شود. 

غم مزمن ناشی از فقدان می‌تواند باعث تضعیف سیستم ایمنی و تشدید بیماری‌های پوستی مانند پسوریازیس شود.

شواهد علمی: مطالعه‌ای در Psychoneuroendocrinology (2021) نشان داد که بیماران با خشم سرکوب‌شده 2.5 برابر بیشتر احتمال دارد میگرن یا درد مزمن را تجربه کنند. همچنین، هیجانات منفی مزمن با افزایش 30% خطر بیماری‌های قلبی مرتبط هستند.

تأثیر ترکیبی اضطراب و هیجانات منفی

اضطراب و هیجانات منفی اغلب به‌صورت هم‌افزا عمل می‌کنند. برای مثال: 

اضطراب در مورد یک موقعیت (مانند سخنرانی عمومی) ممکن است خشم یا ترس را سرکوب کند که به علائم جسمانی مانند دل‌درد یا سردرد منجر می‌شود. 

در اختلال تبدیلی، اضطراب ناشی از یک تروما ممکن است به هیجانات سرکوب‌شده‌ای مانند خشم یا غم تبدیل شود و علائمی مانند فلج یا نابینایی ایجاد کند. 

در IBS، اضطراب می‌تواند حساسیت روده را افزایش دهد و هیجانات منفی مانند احساس گناه، علائم گوارشی را تشدید کنند.

اکسپوزوم‌های کودکی و تأثیر آن‌ها

اکسپوزوم‌های کودکی شامل تمام عوامل محیطی، اجتماعی و روانی است که از بدو تولد بر فرد تأثیر می‌گذارند. تجربه‌های منفی مانند تروما، فقر یا استرس خانوادگی می‌توانند محور HPA را مختل کرده و فرد را در بزرگسالی مستعد بیماری‌های روان‌تنی کنند. فروید معتقد بود تعارضات کودکی در ناخودآگاه ذخیره شده و به علائم جسمانی تبدیل می‌شوند.

تیپ‌های شخصیتی مستعد بیماری‌های روان‌تنی

برخی تیپ‌های شخصیتی به دلیل ویژگی‌های روان‌شناختی، بیشتر در معرض این بیماری‌ها هستند:

کلاستر A (پارانوئید): سردرد تنشی و مشکلات گوارشی به دلیل بدبینی و استرس مزمن.

کلاستر B (مرزی و نمایشی): فیبرومیالژیا، درد قفسه سینه غیرقلبی به دلیل بی‌ثباتی عاطفی یا نیاز به توجه.

کلاستر C (وسواسی-جبری و وابسته): سندرم روده تحریک‌پذیر، میگرن و آسم روانی به دلیل کمال‌گرایی یا اضطراب جدایی.
مطالعات نشان داده‌اند افراد با ویژگی‌های وسواسی-جبری و مرزی به دلیل مشکلات در تنظیم هیجانی، 2.5 برابر بیشتر در معرض این بیماری‌ها هستند. همچنین، جنسیت تأثیر دارد؛ زنان بیشتر دچار فشار خون، IBS و اختلالات تیروئید و مردان بیشتر دچار زخم معده و مشکلات پوستی می‌شوند.

تشخیص بیماری‌های روان‌تنی

تشخیص این بیماری‌ها زمانی مطرح می‌شود که:

معاینات پزشکی و آزمایش‌ها طبیعی باشند.

درمان‌های دارویی برای اندام مربوطه بی‌اثر یا کم‌اثر باشند.

علائم با استرس یا هیجانات منفی تشدید شوند.

این اختلالات بخش قابل‌توجهی از مراجعات به اورژانس و مطب‌ها را تشکیل می‌دهند و به دلیل ماهیت پیچیده‌شان، تشخیص را دشوار می‌کنند.

درمان

درمان دارویی:

سردرد تنشی: مسکن‌هایی مانند آسپرین (500 میلی‌گرم).

IBS: داروهای تخصصی مانند ضداسپاسم‌ها یا داروهای تنظیم‌کننده سروتونین.

روان‌درمانی:

روان‌تحلیل‌گری: کشف تعارضات ناخودآگاه (دیدگاه فروید).

درمان شناختی-رفتاری (CBT): مدیریت اضطراب و هیجانات منفی.

تغییر سبک زندگی:

رژیم غذایی FODMAP برای IBS (اجتناب از غذاهایی مانند گندم، لبنیات و برخی سبزیجات).

تکنیک‌های کاهش استرس مانند مدیتیشن و یوگا.

اطمینان‌بخشی به بیمار: کاهش نگرانی از بیماری‌های جدی مانند سرطان.

جمع‌بندی

بیماری‌های روان‌تنی نمونه‌ای از ارتباط پیچیده بین ذهن و بدن هستند. استرس، اضطراب و هیجانات منفی از طریق مکانیزم‌های بیولوژیکی مانند محور HPA و سیستم عصبی خودمختار، علائم جسمانی ایجاد می‌کنند. تجربه‌های کودکی، تیپ‌های شخصیتی و عوامل ژنتیکی در بروز این بیماری‌ها نقش دارند. تشخیص دقیق و درمان ترکیبی (دارویی، روان‌درمانی و تغییر سبک زندگی) می‌تواند به مدیریت این اختلالات کمک کند. شناخت این بیماری‌ها نه‌تنها به بهبود سلامت جسمی و روانی کمک می‌کند، بلکه بار مراجعات غیرضروری به مراکز درمانی را کاهش می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *